قیافه اش مثل اون وکیل زندانی معروف میمونه اما شغلش زمین تا آسمون باهاش فرق داره . گوشیمو رو جعبه خاتم زیر آینه توالت اتاقم جاساز کردم و داریم با هم حرف میزنیم . آروم و با دقت داره گوش میده و نت برمیداره . منم یه دست و تکیه گاه سرم کردم و بعد تعریف هر ماجرای سختی یه لبخندی بهش میزنم. بعضی لحظه ها حس میکنم دوست داره بگه دختر آخه واسه چی میخندی و نمیگه ! مکالمه امون که تموم میشه میگه الهه تو روان قوی ای داری .بهش میخندم و تو دلم میگم حالا کجاشو دیدی! بخوانید, ...ادامه مطلب