نخفته ایم که شب بگذرد سحر بزند...

ساخت وبلاگ

نخفته ایم که شب بگذرد ، سحر بزند

که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند

 نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما

ز ره رسیده و همراه عشق ، در بزند

نسیم ، بوی تو را می برد به همره خود
که با غرور ، به گل های باغ سر بزند 

شب از تب تو و من سوخت ، وصلمان آبی
مگر بر آتشِ تن های شعله ور بزند

تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد 
هوای بستر و بالینم ار ، به سر بزند ؟

چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست 
دو دیده ام مژه بر هم ، دمی اگر بزند!

بپوش پنجره را ، ای برهنه ! می ترسم
که چشم شور ستاره ، تو را ، نظر بزند!

غزل برای لبت عاشقانه تر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانه تر بزند 

 

زنده یاد حسین منزوی

+ نوشته شده در شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 22:22 توسط دوده |
دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01