قهرمانان سال

ساخت وبلاگ

مژده زنگ زده بعد از یه روز خسته کننده داره خاطره مشتریه چلمغزشو تعریف می کنه و من از خنده غش کردم .

"نمی دونی که عکس باکس گلی که یه هفته تو یخچال نگه داشته بود، برام فرستاد گفت: دمتون گرم گل ها تکون نخورده ! حالا هم رزهای یاسی کپک زده و هم ماکارون ها جوونه !! " . همزمان صداشو تغییر میده و ادای مرده رو درمیاره و من از خنده میکوبم به پام . هر چند ولم کنن ترجیح میدم گریه کنم . تمام روز زل زدم به اینستاگرام و اخبار دانشگاه ها و حکم ها رو خوندم . یهو فاز مژده عوض می شه و میگه: "الی این دختره منو کبودم می کنه بخدا! کیک باکسشو یادشون رفته و یه ساعت طول میکشه برسه ! همه برنامه هاش بهم خورده ! " چشم به نوتیفیکیشن های گروه و یا حسین نوشتن های مژده است که یهو سبا ظهور میکنه، میگه بگو تو ترافیک گیر کرده !

مژده ادامه میده با یه خاطره از آقای بوستان رانندمون، که من اینستاگرامو رفرش می کنم ببینم تهران چه خبره . " اون ماجرا که آقای بوستان سوپرایز یارو خراب کرده بود شنیدی! گل و کیک برده تحویل داده به خانومه دیده خانومه تمام پله ها رو شمع چیده و گل ریخته. از خونه دراومده، شوهر خانومه رو دیده گفته: برو ببین چه سوپرایزی برات آماده کرده و گند زده تو سوپرایز خانومه ! " هر جام که لازمه مژده صداشو عوض می کنه و من دوباره اشکم دراومده . هر چند نمی دونستم برای چی دارم اشک میریزم . دوباره اینستاگرام رفرش می کنم .

سه تا زن پشت به تصویر دست به دست هم دادن و به انگلیسی نوشنه قهرمانان سال ! و یکیشون علامت پیروزی و با انگشتاش داره نشون میده بازم اشکام میریزه. پاییز داره تموم میشه، چقدر ستاره خاموش شده ، اینستاگرام رفرش می کنم، یه عالمه ستاره دیگه می بینم ...!

دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 115 تاريخ : پنجشنبه 17 آذر 1401 ساعت: 17:51