دوده

متن مرتبط با «ای جان من بی من مرو» در سایت دوده نوشته شده است

برای بابا

  • یکسال دیگر گذشت هم بی تو گذشت و هم با تو! تو هستی! در تمام پک هایی که با لذت به سیگار زدم . تو هستی در تک تک نت های موسیقی عاشیقی که شنیدم و لذت بردم . تو هستی در تمام تاس هایی که جفت ۶ نشستند روی نرد . دقیقا آنجا، آن سر پذیرایی خانه هم تو هستی در رگ و پی قالی بیجار ، در نقش طرح های اسلیمی وان یکاد ۷۰ ساله خانه ، در آبی فیروزه ای زمینه قالیچه ساروق . تو هستی در خورشید سوار بر پشت شیرِ قالیچه شیر و خورشید . تو حتی در تک تک خاطرات خانه قدیمی ، در دالان به دالان بازار زنجان ، در چراغ خاموش حجره و حتی در صدای خاموش رادیو لامپی مغازه هستی و این منم که گاهی دلتنگی هایم را با بستن ساعت سیکو نبضی ات بسر می کنم تا قلبم را با قلبت میزان کنم . دوده : به وقت نبودنت بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای عسل

  • عسل زنگ زده میگه الهه جان منتظر تماست بودم . میگم منشی برا فردا به من وقت داده و خلاصه بالاخره یه تایمی رو فیکس می کنیم . میگم لارنژیتت بهتر شد میگه یه چی بگم برام تشخیص سرطان حنجره داده یه پروفسور معروف ! میگم تشخیص قطعی!!! میگه گفت ۸۵ درصد سرطانه ! یه لحظه سکوت میشه بینمون . عسل دوباره به حرف میاد .انگار یهویی بهم گفت بهش گفتم آقای دکتر من روانشناسم هندلشم می کنم ولی به مریض های دیگه اتون انقد بی مقدمه تشخیص اتونو نگین .انگار عسل بیشتر از من به تراپی احتیاج داره . نمی دونم چی باید بگم . به زمان احتیاج دارم به جمله هام فک کنم و بعد باهاش حرف بزنم . میگم نمیشه به این آسونی همچین چیزی رو گفت . حالا حتما مراجع بعدیت پشت خط ، فردا حرف میزنیم . قطع می کنم و فک می کنم من و عسل همسن و سالیم . الان درد کدوممون بزرگتره ...! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • منِ خواب آلود

  • اینترنت آفتابه به دست داره میچرخه تا دو تا text ارسال بشه، بابا داد میزنه: الهه! سیگار منو بیار و اکسیژن ساز خُرخُر میکنه . یهو سکوت عجیبی تو خونه می پیچه ، قار و قور شکم یخچال، خرخر اکسیژن ساز، صدای روشن شدن پکیج چنان ارکستر عجیبی میسازن که انگار آدم فضاییا دارن سفینه اشونو فرود میارن ! اما هیچ کدوم اینا عین خیالمم نیست . چشام پر خوابه ، قوطی شیر قهوه امو تکون می دم و ته اشو سر میکشم . مسیج هامو باز می کنم می بینم پسره نوشته درسته لطفا تشریف بیارین و با خودم میگم غروب میام حتی حال ندارم براش همینو ویس بدم .کربن: این فقط یه اپیزود از زندگی منه . البته که لحظه های بی غر و لند و خوب خیلی بیشتره اما مگه آدم موقع خوشی ها یاده نوشتن می افته؟!  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پایه های میز با کفش های تق تقی

  • دختری را دیدم که با کفش های تق تقی از دور می آمد. درست مثل این بود که پایه های میز کفش پوشیده باشند. پاها به طرز عجیبی استخوانی بود انگار حتی ذره‌ای ماهیچه ای به آنها نچسبیده است. بخاطر دارم روزی را ک, ...ادامه مطلب

  • برای عشق

  • همین که در صبح های تاریک و سرد خیلی زود از خواب بیدار شوی و پاورچین پاورچین از بین جماعت غرقه در خواب راه خیابان در پیش گیری خود به تنهایی ستم بزرگی است اما کافیست در را باز کنی و مثل امروز زمین خیس و, ...ادامه مطلب

  • قصه من و طوبی

  • بالای سر طوبی نشسته ام. خودم این نام را بر او نهادم. بر روی سنگی کوچک و حقیر نوشته بود " آرامگاه ابدی مرحومه ناشناس الفاتحه" . یک سنگ کوچک ۴۰ در ۴۰ بود . درست انتهای قبرستان نزدیک کمربندی. اخرین قبری , ...ادامه مطلب

  • نخفته ایم که شب بگذرد سحر بزند...

  • نخفته ایم که شب بگذرد ، سحر بزند که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند  نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما ز ره رسیده و همراه عشق ، در بزند نسیم ، بوی تو را می برد به همره خودکه با غرور ، به گل های باغ سر بزند  شب از تب تو و من سوخت ، وصلمان آبیمگر بر آتشِ تن های شعله ور بزند تمام روز که دور از توام چه خ, ...ادامه مطلب

  • دو روایت

  • هوا آنقدر بهاريست كه بتواني در تك تك سلول هاي بدنت سراغ بهار را بگيري. همه فهميده اند رسيده است. خيابان باران خورده، درخت هاي تميز و خيس باران، سنگ فرش ها و نيكت هاي تر و تازه همه و همه نويد زندگي مي دهد. از ذوقم باراني ام را تنم نمي كنم تا كمي خنكي بهار جانم را بيدار كند. باز هم آهنگي كشف كرده ام ا, ...ادامه مطلب

  • من بی من

  • چه دیر آمدی حالای صد هزار ساله ی من! من این نیستم که بوده ام او که من بود آن همه سال رفته زیر سایه ی آن بید بی نشان مرده است.                                                                             سید علی صالحی  ,من بی من,ای جان من بی من مرو,من بی تو تو بی من,رمزيات بي بي منوعه من لستتي ...ادامه مطلب

  • من یک محکوم به حبس ابدم!

  • من یک محکومم، یک تبعیدی، محکوم به حبس ابد در قفسه سینه شما... ازاولش هم در قفسه سینه اتان تبعید بودم، یک تبعیدی ابدی، وقتی، وقت و بی وقت بیدار می شوم و بالای سرتان می ایستم، نگاهتان می کنم تا ببینم نفس می کشید یا نه و بعد از اینکه می بینم قفسه سینه اتان آرام و منظم بالا و پایین می شود، نفسی از سر آسودگی می کشم. با دستانم تیمم وار عرق سردی که بر پیشانی ام نشسته را پاک می کنم، دوباره به رختخواب پناه می برم ، در تاریکی به سقف خیره می شوم و مثل هر شب بازهم شما را به خدا می سپارم و می خوابم، که نکند یک وقت در خواب خدایی ناکرده آن قلب بندخورده اتان نافرمانی کند و به, ...ادامه مطلب

  • تا تو با منی...

  • در شاه نشین قلبم نشسته ای. میدانی، خیلی دوستت دارم. آخر همه جا با منی، همه جا.  وقتی تنهایم و ترسیده ام. وقتی گریانم و رنجیده ام. وقتی پریشانم و درمانده ام. همه جا تو هستی و  در تاریک ترین لحظاتم، چون نوری از غیب می تابی و مرا دلگرم میکنی. میدانی، " تا تو با منی زمانه با من است". آنجا که روحم خسته و تنهاست، آنجا که چشمم خیس است و تار، آنجا که بالم شکسته است و زخمی ، این تویی که می آیی ای امید روزهای تارم. دوستت دارم... کمکم کن ... کربن: دلم لالایی میخواد برای رویایی زرین که در آن خوابی رنگین ببینم...  کربن: ما را همه شب نمی برد خواب,تا تو با مني,تا تو با مني سیما بینا,تا تو با مني زمانه ...ادامه مطلب

  • افسانه روزهای سلامت

  • چاله بزرگی درون دهانم درست شده، امروز دندان عقلم را کشیدم. استخوان فکم به شکل عجیبی ذوق ذوق میکند. میل عجیبی به از هم گسستن دارند اعضای صورتم و بدنم در این لحظه! انگار قرار است بزودی از هم بپاشند. کپسول پنجم مسکن را هم به زور میبلعم و به یک روز خوب فکر میکنم تا خوابم ببرد... کربن: روزهای بدون درد و رنج امسال افسانه شده، سلامتی افسانه ای در گذشته بسیار دور می نماید..., ...ادامه مطلب

  • من بی من!

  • یه روزایی هست، دوست نداری نخ دندون بکشی، دوست نداری مسواک بزنی، دوست نداری لباسای مهمونیتو عوض کنی تا بخوابی، حتی دوست نداری بخوابی از بس که خسته ای! همینجوری مات و مبهوت رو مبل نشستی و زل زدی به دیوار. مثل الان من. من بی من! کربن: میشه بسه؟ لطفا... کربن: راستی من خودمو دوست دارم؟!,من بی من,ای جان من بی من مرو,من بی تو تو بی من,رمزيات بي بي منوعه من لستتي ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها