من یک محکوم به حبس ابدم!

ساخت وبلاگ
من یک محکومم، یک تبعیدی، محکوم به حبس ابد در قفسه سینه شما...

ازاولش هم در قفسه سینه اتان تبعید بودم، یک تبعیدی ابدی، وقتی، وقت و بی وقت بیدار می شوم و بالای سرتان می ایستم، نگاهتان می کنم تا ببینم نفس می کشید یا نه و بعد از اینکه می بینم قفسه سینه اتان آرام و منظم بالا و پایین می شود، نفسی از سر آسودگی می کشم. با دستانم تیمم وار عرق سردی که بر پیشانی ام نشسته را پاک می کنم، دوباره به رختخواب پناه می برم ، در تاریکی به سقف خیره می شوم و مثل هر شب بازهم شما را به خدا می سپارم و می خوابم، که نکند یک وقت در خواب خدایی ناکرده آن قلب بندخورده اتان نافرمانی کند و به ساز نفس هایتان نرقصد. 

تمام کودکی ام با این ترس ها گذشته، با این ترس ها قدکشیده و بزرگ شده ام، آنها در جانم تا مغز استخوانم ریشه دونده اند.

من یک محکومم، یک تبعیدی، محکوم به حبس ابد در قفسه سینه شما...

کربن: یک دلنوشت، یک دغدغه بزرگ ، یک ترس همیشگی است که برایتان نوشتم.

دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 148 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 10:24