فرياد در سكوت

ساخت وبلاگ

زير چشم هايم سايه انداخته. خسته ام. به الف هاي سركشي نگاه مي كنم كه روي كاغذ رژه مي روند. اين كلمات در هم پيچيده كه بر روي كاغذ كش امده اند مثه دقايق عمر من مي مانند. پر فراز و نشيب. گاه زيبا و گاه در قهقرا...

زير چشم هايم سايه انداخته، خسته ام. كاج مطبق زيبايي همسايه ام بود. اين روزها دارد خشك مي شود. مثه شاخه رز زيبايم. خدايا مددي، مددي، مددي...

زير چشم هايم سايه انداخته، خسته ام. چشم هايم نمي خندد. تمام وجودم سكوت است. مي خندم ولي درونم ساكت است. حرف ميزنم در سكوت. راه مي روم در سكوت. فرياد مي زنم در سكوت و اين منم زني زيبا در امتداد فصلي سرد. تنها گرماي زندگي ام به رنگ عسل در چشم هايم جاريست . در اعماق آنها نيز سكوت است، سكوت مطلق...

+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۵ساعت 17:23 توسط دوده |
دوده...
ما را در سایت دوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeha بازدید : 86 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 22:01